2777
2789
عنوان

اگه خونواده شوهرتون سرزده بیان خونتون

| مشاهده متن کامل بحث + 911 بازدید | 59 پست

من بدم میاد که اگه در ساختمون باز باشه میان داخل و یکهویی میبینی یکی پشت در اپارتمان داره در میزنه،اخه گوساله اون زنگ در ساختمون را برای تو گذاشتن که قبلش در بزنی و حضورت را اطلاع بدی.نمیدونم چطوری بهشون حالی کنم کارتون زشته

برای روزهای خوبت دعا میکنم.

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یکی تعریف میکرررد میگفت خانواده خودش همش سر زده میرفتن خونش وقت و بی وقت مثلا میگفت فردای عروسی پاشدن اومدن خونمون

یبار میگفت وسط رابطه بودیم اومدن انقدر زنگ زدن ک انگار میدونیم خونه این باز کنین درو

یبارم میگف در ساختمون پایین باز بوده اومدن پشت در واحدمونماهم شرایط نداشتیم نزدیک دوساعت میگف در میزدن صدامون میکردن۰🤣

جهان من از گریه است خیس باران    ...   تو باسقف کاشانه من چه کردی؟؟؟             ....................آقا بیا ک زمان آمدنت دیییییر میشود😔
چرا میزارید انقدر خونتون کثیف شه آخه😑


مشغول انجام یه سری دوره و امتحان  آنلاین هستم معمولا فقط آخر هفته فرصت مرتب کردن پیدا می کنم

گفت دانایی که گرگی خیره سر/هست پنهان در نهاد هربشر/ هر که گرگش را دراندازد به خاک/رفته رفته می شود انسان پاک/هرکه با گرگش مدارا می کند/خلق و خوی گرگ پیدا می کند/هر که از گرگش خورد دائم شکست/گرچه انسان می نماید، گرگ هست

آقا من هروقت دعوتشون میکردم میگفتن باشه میایم من همه کار میکردم غذاهم درست میکردم خبری ازشون نمیشد زنگ میزدم کجاید  میگفتن ما نمیایم مامزاحم نمیشیم فکر کنید من وشوهرم چند روز باید غذا تکراری میخوردیم بعد خودشون سرزده بعدازچندروز میومدن میکفتن گفتیم ناراحت نشید

من معمولا درو باز نمیکنم یبارم تعطیلات عید بود ...ما با مادرشوهرم و برادر شوهرمینا تو یه ساختمون بودیم...پسر عموی شوهرم با خانمش اومده بودن خونه مادرشوهرینا بعد یکی یکی خونه برادرشوهرا...تا برسن خونه ما ساعت یه یازده و نیم شده بود ماهم خواب بودیم یهو زنگ خونه رو زدن شوهرم برداشت از صداش معلوم بود خواب بودیم اونام متوجه شدن گفتن بد موقع اومدیم نمیدونستیم خوابین بعدا مزاحم میشیم شوهرمم دیگه تعارف نکرد گف باشه و آیفونو گذاشت ...رفته بودن کلی پشت سرمون حرف درآورده بودن که ایفونو برداشتن درو باز نکردن ما بریم تو...اخه آدم بیشعور ساعت یازده ونیم شب وقت عید دیدنیه😐 خودتون که متوجه شدین از خواب بیدارشدیم حتی اگه یکی خواب نباشه رفت وامد تایم خودشو داره

من عاشق داستانهایی هستم که در پایان زن ها خودشان ، خودشان را نجات میدهند.👠💄👒
یکی تعریف میکرررد میگفت خانواده خودش همش سر زده میرفتن خونش وقت و بی وقت مثلا میگفت فردای عروسی پاشد ...

این ک چیزی نیست یه بارمنو شوهرم حموم بودیم اومده بودن پشت در واحدمون زنگ زده بودن مامتوجه نشده بودیم زنگ زده بودن گوشی شوهرم میگفتن صدازنگ تلفنش از خونه میاددرو داشتن ازجامیکندن بعد شوهرم ازحموم رفت بیرون فقط حوله پیچونده بود دورخودش دروبازکرد گفت حموم بودم گفت زنت کجایه گفت اونم حمومه میگفتن شماچراباهم میرقد حموم 

این ک چیزی نیست یه بارمنو شوهرم حموم بودیم اومده بودن پشت در واحدمون زنگ زده بودن مامتوجه نشده بودیم ...

واقعا متاسفم😔

جهان من از گریه است خیس باران    ...   تو باسقف کاشانه من چه کردی؟؟؟             ....................آقا بیا ک زمان آمدنت دیییییر میشود😔
این ک چیزی نیست یه بارمنو شوهرم حموم بودیم اومده بودن پشت در واحدمون زنگ زده بودن مامتوجه نشده بودیم ...

یبارم تعریف میکرد تو عقد بودن

وقتی شبا میرفتن تو اتاق درو میبستن بعد خونوادش مثلا مامانش میو مده از بالای شیشه ی در اتاق نگاه میکرده یا میگف مثلا صب ک میشده دیگه میومدن تو اتاق

بعد یبار میگفت ک ا ن دوم رو جمع نکرده بودن بعد مامانش اومده دیده!کلی هم حرف بارش کرده ک تو خجالت نمیکشی دخترررررررر

واقعا فاز اینجور آدما رو نمیفهمم

جهان من از گریه است خیس باران    ...   تو باسقف کاشانه من چه کردی؟؟؟             ....................آقا بیا ک زمان آمدنت دیییییر میشود😔
یبارم تعریف میکرد تو عقد بودن وقتی شبا میرفتن تو اتاق درو میبستن بعد خونوادش مثلا مامانش میو مده از ...

من اونموقع خونواده شوهرم اومده بودن کلا ازاین سرزده ها زیاد میومدن خونواده من چون یه شهردیگه ان خیلی دیر ب دیر میومدن 

یه بار خونواده شوهرم سرزده اومدن منم هیچی درست نکردم گفتن چرا مامانت میاد چندجور غذادرست میکنی چندجور میوه میگیری مامیایم بی احترامی میکنی گفتم اونا یه هفته قبلش بهم خبرمیدن ک کی میان 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  1 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  1 ساعت پیش