2777
2789
عنوان

زندگی با مادربزرگ

356 بازدید | 4 پست

سلام به همه دوستان. داستان از این قراره که مادرِ پدرم آلزایمر حاد داره و تا 10 روز پیش پرستار داشت. من چند روزی رفتم خونشون و دیدم پرستارش باهاش تندی میکنه. به بابام اطلاع دادم و اونم پرستارو اخراج کرد و مادرشو آورد پیش خودمون. اما من منظورم اصلا این نبود. من گفتم پرستارشو عوض نکنن نه که بیارنش خونمون. مادربزرگم مامانمو خیلی خیلی اذیت کرده همچنان هم زبونش تنده. مامانم عصبی شده. برادرم 5 سالشه و زندگی با سالمند افسرده روش تاثیر داره. من خودم مشغول پایان نامه هستم اما اصلا برنامه نداره زندگیم. همش باید جلو چشمش باشیم وگرنه هر ثانیه میپرسه بچه ها کجان. پدرم با یک دندگی و لجبازی میخواد بدون در نظر گرفتن اعصاب و روان ما از مادرش مراقبت کنه. بابام بداخلاقه نمیتونم باهاش حرف بزنم. شما بگید چ کنم. این وضعیت نباید ادامه پیدا کنه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آخی یادم به یه پیرزن تر و تمیز افتاد همسایه مادربزرگم بود آلزایمر داشت پاش شکسته بود پسرش میوردش در خونه بشینه تا حوصلش سر نره،،بچه های منو که میدید میگفت یکی از این جوجه ها رو نمیدی به من؟؟؟؟بعد اینقدر بچه هامو می بوسید هر چی داشت میداد بچه هام بخورن ۲۴ساعت قربون صدقشون میرفت میگفت من به عشق اینا اینجام

ما ۵سال با این شرایط زندگی کردیم ،پدر بزرگم ناگهان شروع میکرد ،،ما رو نمیشناخت ،یا سراغ پدر و نادرش رو میگرفت ،،میگفت چرا خونه عوض شده ،مجبور بودیم در رو قفل کنیم از خونه میزد بیرون و.... اما بد دهن نبود ،این خیلی سخته ،،حتی پرستار رو هم کلافه میکنه ،،پرستار گردشی براشون بگیرین

😊نظرات من براساس پست اول ،خوندن کامنتها از حوصلم خارج😅آخه نگران استارتر تاپیک بغلی ام😜ممنون میشم مطالبتون رو کامل و واضح همون پست اول بذارید😉
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز