سلام برو بچ اولین باره ک یه جا میخام از مشکلم صحبت کنم😭منو همسرم ۲۱ سالمونه ۴ ساله که عقد کردیم قبل ازدواج هم چند سالی باهم دوست بودیم البته فقط در حد پیام.قبل ازدواج هم با هم مشکلاتی داشتیم ولی اون همیشه کوتاه میومد و من فک میکردم قراره بعد ازدواج هم همین باشععه😭ولی ای دل غافل بعد ازدواج همهه چی عوض شد.اخلاقای بی منطق سر هر چیزی بحث و دعوا واقعا دیگه خسته شدم.چادر رو اجبار میکنه که بپوشم اگ نپوشم اونم با یه قیافه ای ظاهر میشه که از خجالت آب بشمم😑این مشکل سه ساله ماشده و هیچوقتم باهم به تفاهم نرسیدیم چون من خیلی تو قید و بند حجاب نیستم و اون خییلی مسر که حتی یه لاخ مو هم نباید دیده بشه.این فقط یکی از مشکلاته.از نظر اجتماعی هم ضعیفه نمیتونه با خونوادم ارتباط بگیره😫دانشجوعه و متاسفانه کار و شغل هم نداره.ولی من در حال حاضر مشکلات اخلاقیش بیشتر اذیتم میکنه تا بی پولی.در کنار اینا یه خونواده بینظیر داره که ۱۸۰ درجه با خودش فرق دارن😑همیشع بهم میگن تو کوتاه بیا تو فهمیده ای اون کاراش از سر جوونیه.ولی من وااقعا از زندگی دلسرررد شدم دیگ طاقت ندارمم😭😭دارم به طلاق فک میکنم ولی اینکه خانوادم موضوع دوستیمونو بفهمن واهمه دارم نمیدونم چرا دلم نمیخاد هیچوقت متوجه بشن.اخیرا به شدت رومون به هم باز شده قهرای طولانی مدت تا ۳۰ روزم میکشه ک همو نبینیم دو روز ک همو میبینیم بازم رابطمون بهتره ولی تا از هم دور بشیم بدون هیچ خبری از هم هستیم تا اینکه دوباره به دعوت بشیم خونه همدیگ از طرف خونواده هامون.بنظرتون با این تعریفا طلاق کار درستیه یا اینکه این اخلاق بخاطر جوونیشه😫😫میدونم الان میگین با چه عقلی قبول کردی پس این ازدواجو وااقعا جفتمون بچه بودیم و تا حالا بارها به همدیگ ابراز پشیمونی کردیم😔