سلام
سلام
سلام عزیزم.
بچه ها نه ساله که ازدواج کردم و متاسفانه بچه دار نشدیم دو سه باری باردار شدم که سقط شد از طرفی چند سال پیش تشنج کردم تازه ازدواج کرده بودم الان یه 6 ماهی دارو واسه تشنجم میخورم
خیلی بده شوهرم موقع کوچکترین ناراحتی بهم سرکوفت میزنه میگه هر روز یه بیماری جدید هر روز یه جوری هستی یه بار دندونته یه بار اگزما دستته یه بار ............ به خدا خیلی سخت برام بقیه اخلاق های بدش هم بماند
نمیتونی جوابش رو بدی؟
سقط،زیاد کردی شاید ایراد از اسپرم شوهرت بوده،بفرستش از اسپرم بفهمه سرکوفت نزنه نامرد
الان هم دعوامون شد رفت خونه باباش که بعد ساعت 2 بره دانشگاه آقا ساعت 2/5 امتحان داره برادرش طبقه بالای باباش زندگی میکنن رفته که با بچه داداشش بازی کنه دارم دق میکنم
بگو من که این بیماریارو از خونه بابام که با خودم نیوردمه
عزیزم چی جوابی بهش بدم چی دارم بهش بگم
اینجور وقتا دعوا نکن باهاش.مردی ک سرکوفت میزنه با پنبه سرشو ببر.بگو خونه بابام ک بودم سالم بودم.ازوقتی وارد زندگی باتو شدم بختم برگشت.دیگه جوابشم نده حتی اگه داد زد.این حرفت تا اخرعمرش بسه براش
هر دومون دارو میخوریم شوهرم هم عمل کرده ولی همیشه تو این جور مواقع نگاه ها به زنه
بگو ازکجا معلوم مشکل از تو نباشه
مشکل از خودشه.وچون میدونه دست پیشو گرفته پس نیفته
مامانی بهش گفتم ولی زبون تلخی که شوهر من داره هیچکی نداره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
