مادرپدرم بسیار خودرای و عصبیه. الزایمر شدید داره. خیلی هم اهل تمیزی و پاکیزگی نیست. من دانشجوام. وقتی برمیگردم شهرستان حتما باید برم 24 ساعت بمونم خونشون. الانن ک تعطیله دانشگاه. منو اورده گذاشته خونشون. الان شب دومه. به خاطر نور و صدا و پشه های خونه شبا خوابم نمیبره. یهو میبینی ادمو ساعت 5 بیدار میکنه پاشو شام بخوریم. یک ساله بابام به بهانه همین پیرزن خواستگار منو رد میکنه. میگ چطور به مامانم بگیم پدر شوهر تو کشاورزه؟
عین همن. زورگو. خودبین.خودرأی😭😭😭
بچه های خودش همه ازش فرارین. اونوقت وظیفه منه بدبخت. والا نوه ها نهایتا هفته ای یه شب میرن شب نشینی. والا