مادرم قبلا یکم شوهرمو نصیحت کرده بود مثلا بش گفته بود این زمینو نباید میخریدی جاش خوب نبود شوهرمم بدش اومده بود حالا امروز مادرم اومد خونمون بردمش تو اتاق شوهرمم تو حال بود بعد بدون اینکه بیاد بگه خوش اومدی از خونه زد بیرون.خیلی ازش ناراحتم.منتظرم بیاد خونه دعوا کنم
روزی که دختردار بشمبه دخترم میگم منتظر نباش کسی خوشبختت کنه،خودت برو دنبال خوشبختی...بهش میگم دخترم تو قراره روزی مستقل بشی...من نمیخوام بهش بگم که آخرین مرحله موفقیت یک دختر توو مملکتمونعروس شدنو خونه بخت رفتنه!!!نمیخوام دم به دیقه تو گوشش بخونمقراره روزی مادر بشی...بهش میگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و تو این راه نیازی نداری که عروس بشی،احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید و این چرت و پرتا بیاد دنبالت!مشکل ما اینه که تو گوش بچه هامون از کودکی هی میخونیم؛هی تکرار میکنیم که نهایتا یکی میاد میگیرتت!«باور کنید موفقیت یک بانو در گرویعروس شدن و مادر
درستش اینه که خیلی معمولی چند روز دیگه که عصبانیتت تموم شد بپرسی ایا اونم از اینکه تو با مادرش اینطوری رفتار کنی خوشحال میشه یانه و بهش یاداوری کنی که اونا یک عمر قراره با ما رفت و امد داشته باشن پس حرمتا حفظ بشه بهتره....غیر این هر کاری کن دودش تو چشم خودت میره خود دانی
خدایم دایما سپاس برای همه رحمت هایی که برایم میفرستی و همه لطف هایی که بمن میکنی
وای عزیزم منم امروز یه جوره دیگشو داشتم قرار بود بره شرکت گفت تو راهم بعدش رفت خونه ننش😥 و من اتفاقی فهمیدم داشتم از دستش سکته میکردم نمیتونستم اروم بگم زنگ زدم بهش جیغ و داد و فحش فک کنم همشون فهمیدن😄
خدایی چرا مردا اینقدر رو مخن🤔
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 💁ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ / دانی ک از ادمی چ ماند پس مرگ عشق است و محبت است و باقی همه هیییچ......😍😍