دخترداییمو بیارم پیش خودم بزرگش کنم اما میترسم سرکشی کنه
نه پدر ددست و حسابیی نه مادر خوبی
برحسب یه سری مشکلات زنداییم خونه باباشه
داییم یه مدت میخواست زن بگیره نمیدونم چی شد نشد
الان خونه مادربزرگم هستن بچه هاشون پسرش 15 سالشه دخترش 9 سالشه
دلم میسوزه براش زیر دست عمه و مادربزرگ
خالم خودش دوتا بچه داره اعصابشو خورد میکنن بچه ها
دعواشون میشه
خالمم بچه هاشو کتک میزنه نمیتونه دست رو این دختره بلند کنه
خیلی دلم میخواد حضانت دخترداییمو بگیرم
ولی بچه است و یه خورده حرفای بی ربط میزنه
مثلاً یادمه شوهرم یه بار ازش پرسید نمرش چند شد اونم گفت خیلی خوب شوهرم گفت میگم آنیس برات یه بلوز شلوار خوشگل بخره جایزت یهو گفت داداش مگه من گدام که میخوای صدقه بدی😑
والا اگه ما منظوری داشته باشیم
شوهرم بچه ها رو دوست داره دخترخالم انقدر خودشو لوس میکنه باری نیست بریم اونجا و شوهرم چیزی براش نگیره انقدر دحترخالم شوهرمو دوست داره که هر وقت میریم اونجا دختره هرجا باشه میدوئه میاد