موقعی که صحبت می کردیم (ارتباط عادی) بیوگرافیش این بود: چه بگویم سخنی نیست...
وقتی مجبور شدیم قط ارتباط کنیم و دوتامون ناراحت
پروفایلش غمگین گذاشت...بیوگرافیشم غمگین گذاشت...دو ماه بعدش این بیو رو گذاشت: چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
بعدش من اون موقع حس خاصی بهش نداشتم فک کردم عاشق شده انقدر خوشحال شدم براش
شبش اومد به خوابم گف کل این ناراحتیا بخاطر توعه از وقتی صحبت نمی کنیم من ناراحتم دلم برات تنگ شده