
آقا اجــــــازه ! دلزده ام از تـــمام شهر
بی تو دلــــــم گرفته ازاين ازدحام شهر
آقا اجازه ! دست خودم نيست خسته ام
در درس عشق من صفِ آخرنشسته ام
در ايـــن كلاس ، عاطفه معنـــا نميدهد
اينجـــا كسی برای تــــو برپــــا نميدهد
آقا اجـــــازه ! بغض گرفتـــــــه گلويمان
آنقدر رد شديـــــم كه رفت آبـــــرويمان