من و دوستم خیلی دخترای سنگینی هستیم
جوری ک همه حساب میرن ازمون و پسرا جرات تیکه انداختن ندارن
من کلا اذم اتیشی هستم,ی دفعه امتحان فیزیک دو ک سختم بود رو با صحبتهای بچه ها انداختیم برای هفته دیگه,هفتع دیگه اومد و ما سرکلاس بودیم
ی پسره زباله و چندش هم بود ک الکی میگفت من خوندم,هفته پیششم میگفت خوندم
اقا برگه هارو دادن,این استاده هم نامرد....سوالاش همه سخت و اثباتی
این پسره بهش فشار اومد گفت :استاد هفته پیش اگه میگرفتید من یادم بود,الان نه.....همه ک بیکار نیست تو خونه بشینن بخونن,ماشاغلیم
حالا کصافت ی فرمول ساده یادش نمیومد,منم دیدم داره چرت و پرت میگه.. بلند گفتم :اره جون خودت,مغزمعیوبتو گردن ما ننداز
کسی ک هفته پیش کتابو خونده باشه و ب قول خودت جوییده باشه الان یادش میاد
و تا دو س دقیقه قشنگگگگگ رنگیش کردم
اونروز کل بچه ها نفسشون حبس بود,استاد پراش ریخته بود
و ابروم رفت