خب اینجور دوست ها فروشنده ان اولش با ماهی یه بار شروع می کنن. هر طور میتونی از این محافل و دوستا دورش کن. اصلا نمی خواد هم بهش ثابت کنی که میدونی مصرف داره. فقط از دوست هاش دورش کن. هر کس ممکنه تجربه مواد رو داشته باشه. ولی عادت به مواد و خوشی این محافل و بعدم عادت و خماری و ایناست که کارو سخت میکنه. از طریق مشورت با خانواده یا هر طوری غیر مستقیم بدون اینکه حرف مواد رو بزنی در مورد دوستاش و اینا حرف بزن. نذار الوده اش کنن. باز می گم تجربه به معنی معتاد شدن نیست. ولی اونی که کارش معتاد کردنه کارش رو خوب بلده. الان باید بیشترین سیاست رو داشته باشی. اخلاق خوب. رفتار سنجیده و این چیزا. چون این دوستای ناباب خدای دروغ و غیبت ان. خوب بلدن چی بگن و چکار کنن.
منم یبار ب شوهرم شک گردم واسه سیگار بهش گفتم بو میدی گفت ن پیش فلانی بودم بعد چندوققت مچشو گرفتم
من بیست سال قایم موشک بازی دیدم ازش تا پارسال که خیلی لاغر شد بهش تیکه مینداختم ولی مطمعن نبودم تا یه رور خودش همه چی رو اعتراف کرد و خوابید خونه گفت میخوام ترک کنم گفتم تو که نمیکشیدی گفت میخوردم هزاران بار میدیدم یه چیزایی میگفت مال من نیست یا میگفت دم در بوده یا میگفت کسی داده نگه دارم و خلاصه من شک نزدیگ به یقین داشتم ولی این بیرون نمیرفت زیاد کاملا در خدمت خانواده اما بعدش گفت جا نبود بکشم منم میخوردم الان یک سال و خورده ای که خودش دیگه خسته شد
