میخواستم به مامانم بگم خسته نباشی ، گفتم زنده نباشی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
منم ی دفعه خاستم بگم دستتون دردنکنه گفتم سلامت باشین ..باتعارف چاییم بود😐
احساس اون موقع مادرت از شکست عشقی خوردن بدتر بوده
منم یه بار می خواستم به مامانم بگم دستت درد نکنه گفتم دستت درد کنه
خواستم به مامانم بگم انشالله خدا بینایی چشاتو زیاد کنه گفتم انشالله خدا کورت کنه
شوهرم رفته بیرون قرنطینه بهش می خواستم پیام بدم تا میتونی دستاتو بشور ولی نوشتم تا می تونی دستاتو بخور/:
هنه سوتیا از مامان شد که😂😂😂😂😂😂😂
واي من چند وقت پيش خيلي سوتي بدي دادم شوهر من از اسپره ليدوكايين براي تاخير استفاده ميكنه نصفه شب رفتم داروخونه دارو بگيرم شوهرمم تو ماشين بود بهم گفت اسپره بخرم گفتم نه من روم نميشه من كه برگشتم خودت بخر. اقا داروخونه درش بسته بود دم درش از يه پنجره جواب ميداد دكتر قرص كه گرفتم شوهرم از ماشين داد زد يه اسپره بي حسي دندون هم بگير و من تو عمل انجام شده قرار گرفتم دكتر گفت اسپره برا نزديكي ميخواين گفتم نه اقاي دكتر هميشه ليدوكاين مصرف ميكنه شوهرم برا دندونش 😫اونم يكم چپ چپ نگام كرد گفت ليدوكايين نداريم اما اگه برا دندون درد ميخواي اين هست منم مجبور شدم بگيرم. خيلي خجالت اور بود
یه سری با دوستمو شوهرشو شوهرم رفتیم بیرون داشتم تعریف میکردم ک مامانم و خالم رفتن شوهرمو ببینن پسند‌کنن تحقیق کنن ک بعدش عقد کنیم ب دوستمو شوهرش گفتم مامانمو خالم رفتن وحید و از پشت مالیدن گفتن چ بچه اس 😂😂😂😂
جالب اینه ک سه بار تکرار کردم حرفمو خودم متوجه نشدم ک گفتم خالمو مامانم وحیدو از پشت مالیدن پسندیدن😂😂😂😂
چند سال پيش با مامانم تو مغازه بوديم مامانم ميخواست برا بابام شورت بخره اقاهه گفت چه سايزي مامانم گفت سايز خودتون تقريبا🤭😑🤭😑واي فكر كنم بيچاره فروشنده خيلي حس بدي بهش دست داد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
