2777
2789

خانومای باردارواردنشن 

خانوماتاحالاشده که کابوس وحشتناک ببینی  بعدبه واقعیت تبدیل بشه؟؟؟

یایه اتفاقی روتوخواب ببینید؟

من که خیلی پیش اومده  وقتی فامیل مون میخوادبمیره من قبل ازمردنش یه زن بالباس سفیدوخونی باموهایی که توصورتش  ریخته میبینم  بعدازمرگ طرف هم  همون زن رودوباره میبینم هرچی بدترازخواب بپرم اون طرف که مرده همون اندازه قبل مرگ عذاب کشیده تاحالاپیش یه عالمه دعانویس رفتم همشون همینوبهم گفتن

بعدشم میگن خوب نمیشی 

سکوت همیشه به معنای رضایت نیست... گاهی ینی خسته ام ازاینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند توضیح دهم !

چاکرات یا چکارات نمیدونم اسمشو ،اون فعاله😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من رویای صادقه زیاد میبینم

الان ۲دفعس میبینم یه عمارت خیلی شیک داریم

کلی جمعیت هم توشن

منم هی میام بهشون بگم مثلا تو خونع ام چیکار کنن یا نکنن یهو به خودم نهیب میزنم که نه فروتن باش هیچی نگو

نمیدونم دلیلش چیه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
چاکرات یا چکارات نمیدونم اسمشو ،اون فعاله😅

چاکراه😂😂😂

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

دقیقا یه مورد مثلههه شمارو امروز تو سایت دیدم همچین تاپیکی زده بود

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

چه سخته اين وضعيت.خالمم اينجوريه.بيشتر اتفاقات رو خواب ميبينه.حس ششم خيلي قوي هم داره

داستان تو هنوز تمام نشده! تو خواهی خندید ، در جایی که قبلا گریسته بودی......🤍🤍🤍🤍گاهی جواب بدی آدما نه خوبیه نه بدی و نه حتی مثل خودشون رفتار کردن،جوابش فقط حذف اون آدماس😏

چاکراه😂😂😂

آخه انگار من دو مدلشو دیدم نوشته بودن🙈 نمیدونم چی هست ولی ترسناکه بنظرم😐

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

من قبل از این که بیماری کرونا بید خواب دیدم همه آدما بیرون خونه اشون وایستادن دارن به یه جا نگاه می کنن انگار حس می کردم کل جهانه بعد یهو و زلزله میاد یه عده از آدما میمیرن بدون هیچ آسیب بدنی یه عده ام زنده می مونن خوابم خیلییی وحشتناک بود خیلی

حتما میشه همونی که تو می خوایی دوست من شک نکن
آخه انگار من دو مدلشو دیدم نوشته بودن🙈 نمیدونم چی هست ولی ترسناکه بنظرم😐

منظورش چشم سومه

نمیدونم چه حد درسته ولی منم خیلی رویاهام واقعیته

حتی خواب مردن چن نفرو دزدم که بعدش هم مردن

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
منظورش چشم سومه نمیدونم چه حد درسته ولی منم خیلی رویاهام واقعیته حتی خواب مردن چن نفرو دزدم که بعد ...

شمام داری؟ خیلی بده که😥

امروز خانومه میگفت مثلا یه جا ممکنه وارد بشم و اون مکان سنگین باشه و... حتی ایناروهم حس میکرد😱

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
شمام داری؟ خیلی بده که😥 امروز خانومه میگفت مثلا یه جا ممکنه وارد بشم و اون مکان سنگین باشه و... حت ...

اره ما خانوادگی حس میکنیم انرژی خونه رو

من ۱۷سالم بود یه شب خواب دیدم پرواز کردم و رفتم کوچه پس کوچه های شهرمون یهو یه پیرزنه منو گرفت کشید پایین گفت تولد ۱۸سالگیت میمیری

گذشت....یه هفته مونده بود بشم ۱۸ساله همش تو فکره اون خواب بودم

تااینکه باز خواب دیدم بابا بزرگم که فوت شده اومده و داره دنبالم میگرده و من هی قایم میشدم منو نبینه.اخرش منو پیدا کرد 

یهو یه چیزی یادش افتاد گفت هیچی بابا اومده بودم ببرمت ولی برو

ووااای موهای تنم سیخ شد بخدا

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792