امشب قرنطینه رو شکستم و رفتم خونشون. همه بودن. جاری هام.... من بچه هام عادت دارن 11میخابن. ساعت 12 شده بود و کلافه بودن نمیموندن. دوتان. شوهرمم داشت با داداش صحبت کاری میکرد. بحث میکرد . من یبار با اشاره گفتم دیدم فایده نداره. دوبار بلند گفتم پاشو بریم، یا تو بشین من میرم. یهو با حالت بد گفت یبار گفتی شنیدم گوش دارم کر نیستم. قشنگ نگام کردو گفت . یعنی ب انفجار رسیدم. ما شرایط همه چیزمون نسبت ب جاری هام بالاتره. از مدرک تا هرچی. یعنی نمیدونید داشتم میمردم. الکی با بچه هام خندیدم و سرگرمشون کردم ک مثلا مهم نبود. بعدش ی رب بعد پاشدم گفتم بسه دیگه پاشو، و اومدیم. خیلی بهش غر زدم. ی دورم گریه کردم. پشیمون بود ولی چ فایده. خیلی غرورم شکست.
خدایا دامن همه ی منتظرارو سبز کن الهی آمین..اونایی هم تو دلی دارن صحیح و سالم بدنیا بیان 😍😍چقدر خوشحال بودم این امضارو گذاشتم،بچم قسمتم نبود،توروخدا دعام کنین دوباره مامان بشم ..قربون دستای کوچولوت ک پر کشیدی
گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد❤از خدا میخوام هیچ بچه ای هیچ کجای دنیا مریض نشه🍂خدا جونم بابت تمام گناه هایی که کردم و تو رو اون لحظه بالاسرم ندیدم توبه 😔 میشه برام صلوات بفرستین که خدا گناهامو ببخشه 😢🥀
خوشبختی شاید تو صفحه بعدی باشه...نبند کتاب رو!🌱😊👍بزرگترین ارزوم دیدن بی بی چک مثبته رویاشده برام لطفا دعاکن برام❤🙏ممنون از دعای قشنگت بالاخره منم به آرزوم رسیدم...انشالله قسمت همه ی منتظرا،اگه دوست داشتی یه صلوات برا تودلیم بفرس🥰