یه بار با یکی دوست شده فامیل بودن بعد عکس فرستاده بعد سر یه چیز الکی به خاطر لباس پوشیدن دعوا کردن اومدن کات کنن پسره می خواست عکساشو پخش کنن بعد رفت به مامانش گفت سیمکارتش رو شیکست 
دوباره تو محرم با یکی دوست شد ما می رفتیم مدرسه امتحان می دادیم اون  زود تر می داد می رفت پیش اون که پیش هم باشن بعد همسایه هاشون دیدن ازشون عکس گرفتن به مامانش نشون دادن مامانش گوشی و هر چیکه میشه ارتباط داشتو جمع کرده
خودشم افسرده شده نمی دونیم چی کا کنیم