مامانم به بابام گفته باید سیسمونی بگیریم تخت و کمد و لباس و فلان،بابام گفته نه تخت و کمد و اینا نمیخریم مگه به ما داده بودن که ما هم بدیم
از طرف دیگه مادرشوهرم جوریه که کلا واسه همه چی متلک بار میکنه واسه جهیزیم هنوزم که هنوزه هزار تا حرف میگه چه برسه به اون،درسته من تا حالا بی احترامی نکردم چون نخواستم شوهرم ناراحت بشه اما تو دلم میگم د مورد سیسمونی اجازه نمیدم چیزی بگه اگرم بگه جوابش و میدم.خلاصه خیلی استرس دارم بخاطر اینا و کلی ناراحتم و حرص میخورم
کدوم مادرشوهریه که نگه هرچی ببری بازم میگن کمه
بابات وضعش چطوره
حالا خیلی مونده تا زایمانت پول جمع کن یه چیزایی بخر خودت
شوهرت بخره بگو بابام داده
حرص نخور عزیزم به مامانت اینام بگو هیچی نخرن چرا باید اونا بدن خودت همه چیو بخر به مادرشوهرم بگو نه من دوست ندارم بچه خودمه به اونا چه ربطی داره آخه
برین بهشون بابا
حق داری بگرد با یه جواب دهنشو آسفالت کن
الهی عزیزم درکت میکنم
نذار بهت بی احترامی کنن همیشه نباید سکوت کرد مقابلشون
وظیفه مادرت نیست بخره
اهمیت نده
عزیزم خودت کم کم پول جمع کن یه چیزایی بخر ،،تازایمانت خیلی وقت داری
عزیزم رسم خودشون چیه؟
اگه چیزی گفتن بگو پس بابای بچه چیکارست؟
نکنه بچه رو هدیه میدیم به خونواده من که اونا سیسمونیشو تهیه کنن.؟
بگو من دلم می خواد باباش خودش با عشق وسایلش رو تهیه کنه به خاطر همین نذاشتم بابام سیسمونی بگیره واسه بچم راستی شما چی؟
اگه بابات وضعش خوبه باهاش صحبت کن بگومادرشوهرت طعنه میزنه یجوردلشوبرحم بیار برات بخره
من نمیزارم مامانم چیزی بخره چون بابام فوت کرده الانم مامانم مریضه دوادرمونش خرج زیادداره ولی شایدداداشم بگیره برام درکل گفتم نمیخام چیزی
بگو حالاکه اینجوریه حتی ی دست لباسم نمیذارم ک بخرن خانوادم هرگوهی هم نخوردی برو نوش جان کن
این چ رسمیه اخه
ما بچه دار میشیم
مامان بابامون باید واسش تیروتخته جور کنن
انگار خون کردن پدر مادر شدن
منم دوس ندارم اگ بچه دار شدم تو خرج بندازمشون فقط چن تا چیز ابتدایی کافیه
یکی از علت هایی ک بچه نمیارم اینه الان دستشون تنگه دلم نمیتد خرج رو دسشون بذارم
