اگه عروسیمون برگزار میشد امروز میشد اولین روز زندگی مشترکمون و تولد همسرم.صبح زنگ زدم بهش تا تولدشو تبریک بگم دیدم خیلی عصبانیه.
گفتم چی شده؟میگه عطیه من چیکار کنم که کرونا اومده؟بخدا دیروز ۱۲ نفر رو به خاک سپردن امروز ۴ نفر دیگه رو.تلوزیون اعلام کرد تا ۶ ماه دیگ ممکنه این ویروس باشه که مجدد میخوریم به فصل سرما دوباره ویروسه زنده میشه.من دلم نمیخواد حسرت زندگی باتورو بخورم.بخدا باکلی ذوق و شوق دارم خونه رو ترمیم و تمیز میکنم.تاکی باید انتظار بکشم که یک روز بدون استرس باتو زندگی کنم؟میگه منکه همه تالار و ارایشگاه واتلیه رو رزرو و بیعانه دادم خب وقتی نشد من چیکا کنم؟بهش میگم صبر کن تا تابستون میگه به قران نمیره و تو تضمین میکنی که فامیل من یا تو کسی نگیره.میگ پدر مادرمو میفرستم بیان با پدر مادرت صحبت کنن راضیشون کنن بریم سر زندگیمون بعد کرونا جشن میگیرم.چی بگم؟چطوری ارومش کنم؟خیلی داغون و قاطیه!اینم بگم قرار بود برا عروسیمون طلاهامو بفروشم.