ما هیچ وقت اینطوری نبودیم دارم دق میکنم
جدیدا هر چی مربوط به کارو رفیقاشو خانوادش میگم بحثمون میشه اخرشم میگه به تو چه
خیلی بهم بر میخوره واقعا
دلم میخواد اون لحظه بمیرم
امشب گفتم یعنی چی به تو چه
پس من کی ام تو زندگیت
گفتم اگه میگی به من ربط نداره طلاق بگیریم اگه نقشی تو زندگیت ندارمو کارات بهم مربوط نیست
دیگه لال شد ولی پشتشو بهم کرد و خوابید
خیلی معذرت میخوام که میگم ولی یه هفته اس رابطه جنسیمونم دیگه مثل قبل نیستو بیشتر اینه که اذیتم میکنه و عصبانی شدم
امشب موقع خواب که گفت شب بخیر و بوسم کرد فهمیدم که باز هیچی به هیچی عصبانی شدمو بحث درست کردم
خسته شدم بخدا
بچه هایی که نظر میزارین لطف کنین اخر تایپیک بیاین برام گزارش بزنین بترکه