2777
2789
عنوان

از خودم متنفرم

| مشاهده متن کامل بحث + 376 بازدید | 44 پست
بلایی بدتر از این مثلا چی میرفت خونه باباش زندگیشو میکرد 

خیلیا بدون بچه هم نمیرن خونه ی پدرشون،میمونن،دلایل مختلفی هم داره ولی اصلش اینه که در نهایت خودشونو اونقدر قوی نمیبینن که بخوان شکست تو زندگی مشترکشونو بپذیرن،بعد برای اینکه از عذاب وجدانی که نسبت به خودشون دارن خلاص بشن دنبال دلیلهای دیگه میرن و این احساس گناه رو میدن به بقیه،مثلا اگه بچم نبود طلاق میگرفتم،دلم برای بچم سوخت،اگه پدر مادرم پیر نبودن میرفتم،مامانم دق میکنه،بابام سکته میکنه،پدرمادرم غصه میخورن،دشمنامون شاد میشن،پدرمادرم منو بعد طلاق نمیخوان سربار میشم،این جملاتو من زیاد شنیدم ولی وقتی باهاشون حرف میزنی تهش اینه که اونا یاد نگرفتن خودشونو دوست داشته باشن،در خودشون قدرت این که حامی خودشون باشنو نمیبینن،و متاسفانه اغلب تو این فرآیند بچه ها قربانی میشن،خیلی از این بچه ها وقتی به دنیا اومدن که مشکلات وجود داشته یعنی قبل از اونا هم مشکلات بوده و مادرشون نرفته،برای خلاصی از این احساسات حتما با یه روانشناس زبده صحبت کن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خیلیا بدون بچه هم نمیرن خونه ی پدرشون،میمونن،دلایل مختلفی هم داره ولی اصلش اینه که در نهایت خودشونو ...

ممنون عزیزم 

اره این مشکلات بوده ولی مامانم هربار میگه اگه نبودی طلاق میگرفتم

اگه نبودی فلان میکردم 

حالم داره بهم میخوره دیگه از این زندگی کوفتی 

هممون با هم مشکل داریم اینجوری فکر کن چقد بده

اخه منم مشکل شمارو داشتم 

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  
ممنون عزیزم  اره این مشکلات بوده ولی مامانم هربار میگه اگه نبودی طلاق میگرفتم اگه نبودی فلان ...

اگه یبار دیگه گف بگو فک کن من نیستم ب سلامت 

بعدشم بود و نبود تو تو ارامش روانی من اثری نداره پس نباشی بهتره خفه میشه

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  
اول از همه من با بابام مشکل دارم  چون اون وقتی که باید میبود نبود  با دوست و رفیقاش بود& ...

باید از یه جایی شروع کنی ب حل این مساله

زنیکه از شوهرش طلاق گرفته و باز ازدواج کرده و دوستپسرهم داره  اومده به من میگه شوهر نکنیااا   اشغال تو چیزی گذاشتی بمونه؟    ته دیگشم خوردی که  
اگه یبار دیگه گف بگو فک کن من نیستم ب سلامت  بعدشم بود و نبود تو تو ارامش روانی من اثری نداره ...

عزیزم اینجوری نگو مامانم خیلی منو تحمل کرده

ولی اخه میدونم جایی نداره 

خانواده پدریش یه مشت احمق پسر دوستن 

مامانم خیلی بهشون اهمیت میده 

ولی میدونم جای طلاق نداره 

راهش نمیدن چون دختره 

ولی دلم براش میسوزه اگه من نبودم حداقل یه کاری میکرد نمیدونم ولی دلم براش کبابه 

خیلی گریه میکنم براش 

چه اشتباهی!؟😔😔😔😔

من پدرو مادرم دوتاشون فرهنگی اند و تو دانشگاه اشنا شدن

اینجور که من متوجه شدم پدرم یه نفر دیگه رو میخواسته و همین خانمه مشگل افرین شده تو زندگیشون

باورت میشه من یه مدت فقط ارزو میکردم بابام فلج بشه تا بهش بگم چرا با مامان همچین کردی حالا حقته یا مثلا میخواستم قبل مرگش این موضوعا بگم و بهش بگم مامان ببخشتت من نمیبخشم

ممنون عزیزم  اره این مشکلات بوده ولی مامانم هربار میگه اگه نبودی طلاق میگرفتم اگه نبودی فلان ...

این رفتار مادرتون درست نیست،شما مقصر کاستی ها و مشکلات این رابطه نیستی،مسائل بین پدر و مادرت اصلا به شما مربوط نمیشه،دوتا آدم عاقل و بالغن و باید بین خودشون حل کنن،پدر شما همسر مادرتونه ولی پدر شماست،مادر شما هر چه قدرم از پدرتون در مقام همسر ناراضی باشه نباید وسط رابطه ی پدر دختری شما قرار بگیره و همچنین پدرتون هم همینطور نباید وسط رابطه ی مادر دختریتون قرار بگیره،خوب الان شما بزرگ شدین چرا مادرتون نمیره؟چرا اصلا قبل از اینکه شما به دنیا بیای نرفته؟مادرت نشسته روی صندلی قربانی،پدرتو در نظر شما نشونده روی صندلی جلاد و شما رو در نقش نجات دهنده میخواد،چه جوری؟با احساس گناه دادن به شما میخواد شما رو در برابر پدرتون قرار بده و امتیاز بگیره،ممکنه پدرتم این وسط یه تلاشهایی بکنه برای اینکه شما رو بیاره تو تیم خودش!این وسط اونا خودشونو قربانی میبینن و شما رو ناجی میخوان،این بیشتر خودخواهیه تا فداکاری،از امروز سعی کن به این فکر کنی که مادر شما مادر شماست و فقط مسائل مادرفرزندی رو شما میتونید مدیریت کنید اونم تازه پنجاه درصدشو چون نصفش با مادرتونه،و پدرتونم همینطور و رابطه ی همسری اونها مربوط به شما و در کنترل شما نیست،پس این عذاب وجدانو از خودت دور کن،شاید بتونی با مراجعه به یه روانشناس خوب کم کم اونها رو هم متقاعد کنی که مراجعه کنن و مسائلشون تا حدودی حل بشه،البته گاهی نمیشه رو افرادی که سالها با یه رویه زندگی کردن کاری کرد البته تاکید میکنم گاهی،ولی شما قطعا شانس بهبود روحیه داری به شرطی که با یه روانشناس خوب صحبت کنی...زیاد به قربانی بودن مادرت فکر نکن،مطمئنم اگه امکانش بود و الان میتونستیم مفصل حرف بزنیم مواردی رو پیدا میکردیم که پدرت خیلی تنها و درمانده بوده،اما خوب مشاوره به این شکل و با چت خیلی غیر اصولی و غیر حرفه ایه،اگه دوست داری بگو اهل کدوم شهری تا اگه کسی رو میشناسم برای مراجعه ی حضوری بهت معرفی کنم

عزیزم اینجوری نگو مامانم خیلی منو تحمل کرده ولی اخه میدونم جایی نداره  خانواده پدریش یه مشت ا ...

میبینی خودتم داری دلایل دیگه میاری،مادرت هزارتا دلیل برای موندن داشته،خانواده ی پسردوست،خانواده ای که از اولم چون من دختر بودم منو نمیخواستن چه برسه به وقتی که مطلقه باشم،سربار میشم،اونا بد بهم نگاه میکنن،نونخور اضافی میشم،من یه دختر اضافی بودم و الان هم جایی برای برگشت ندارم،میبینی همه ی اینارو مامانت بهت گفته،یه جاهایی که از جلد مادر فداکار اومده بیرون با همون کلمه ی خانواده ی پسر دوست همه ی اینا رو به تو فهمونده،به جای احساس گناه روی خودت کار کن تا کمتر آسیب ببینی،نمیگم بهشون بی احترامی کن یا هرچی،اصلا همچین چیزی رو نمیگم،میگم اینقدر رو خودت کار کن که وقتی مادرت میاد بهت میگه به خاطر تو موندم تودلت بهش بگی مامان ممنون بابت همه ی عشقی که به من دادی ولی من این احساس گناهو از تو نمیخوام،منظورم اینه که در عین دوست داشتن پدرمادرت اجازه ندی احساسات منفی رو بهت تزریق کنن و این فقط به خودت بستگی داره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز