من شوهرم ماشين سنگين داره بعد پول لازم داشت بخاطر ويزا و اينهاشون چون بعد ويروس ماشين ها خوابيدن بعد گفت ماشين سواري مون رو بفروشم من مخالفت كردم بعد قرار شد طلا هاي من رو بفروشيم من يه سنجاق داشتم تو پرانتز بگم كه طلاي محليه بعد برديم طلافروش وزن كرد گفت ٨٩گرم كه ميشه ٥٤ميليون بعد بعد گرفتم فلز ي كه به پشتش بود رو باز كرد و با فندك نگه داشت روش من گفتم چرا داري طلام رو خراب ميكني گفت نه بايد همينكار رو بكنم اخرش هم گفت شده ٨٠گرم و نميدونم چند سوت و چهل و هشت و پونصد داد بهمون من خيلي باهوشم اطمينان دارم سرمون رو كلاه گذاشته
تو كف ني ني سايتي هاي كه از دم همه از جاري سرن موندم بعد يافتم جاري هاشون تو خيابونن 😂
بگو چه طرحی بود من داداشم طلاسازه میگه اگه سیاه قلم بوده طرحش درسته وگرنه سرتون کلاه گذاشته
من یه سرویس سیاه قلم دارم یعنی موقع فروش کمتر از وقت خرید حساب میشه وزنش؟،؟
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم