تازه مادر بزرگم ازش میترسه.روز زن که میشه زنگ میزنه به مامانمو خاله هام میگه زنگ بزنید به زن داداشتون تبریک بگید.تو فامیلم که همه براش تا کمر خم نیشن حاج خانوم حاج خانوم میکنن.ولی ذات بدی داره.یبار من بچه بودم.شاید ده یازده ساله.مامان بابامم جدا شده بودن من تابستونا میومدم پیش مامانم.فکرررررر کن یکی با شرایط اون بخواد به یه بچه با شرایط من پز بده که اشکشو در بیاره جلو من به دختر داییم میگفت جلوی تختت یه پاتختی خوشگل میزارم.عروسکاتو میچینم رو بوفت.بعد به من میگفت توام تخت داری؟؟؟منم انقدر دلم سوخت رفتم گریه کردم.هیچ وقت حلالش نمیکنم.
دختر عمه ام! از زشتی و ناجوری تک بود! شوهری کرد که دهن همه تا رو زمین کش اومد
جاری الان من فامیل دورمونه انقدر زشت و چاق و بد فرم بود میگفتیم اینو می میگیره...برادرشوهرم خپش قیافه تر پولدار...ولی اعتمادبه نفسجاریمبیش از حد زیاده اصلا راضی نیست و همیشه فکر میکنه حیف شده🥴