از صبح تا شب سرکار..یه لحظه ب من اهمیت نمیده.خونه ننشم چسبیده به خونمون تا بحثمون میشه داد بیداد راه میندازه ننشم میفهمه یا اون میره میگه زنم اینجور اونجور ظهر بحثمون شد پدرم در اورد ننش غمغم میکنه میکنه پسرمو سوزندم پسرم اینجور اونجور صداش میمود من داغونم با یه بچه
مگه چیکار کردم ؟