2777
2789
عنوان

همسرم بهم خیلی حساسه میخوام برنامه ریزی کنم بیایید کمک

| مشاهده متن کامل بحث + 543 بازدید | 34 پست
مرسی نظرتو گفتی دلم بدجور گرفته  اخه واقعا بی عرضه نیستم انگار که با خودمم لج کردم  جدا ...


عزیزم گذشته ها رو ولش کن

قشنگ بچسب به درست 

وقتی هدفت برای تو مهم باشه خانواده همسرتم هدف تورو جدی میگیرن و کمتر مزاحمت میشن

ممکنه ادایل بهشون بر بخوره اما عادت میشه

مثلا وقتی میان خونت کتاباتو پخش کن بخون

جلوشون بشین متن بنویس

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

استارتربنظرم فعلادرسوبیخیال بنظرم تماااام توانتوبذار ازاون ساختمون دربیای فقطططط ازاونجا که دربیای قول میدم هم نظم زندگیت درست میشه وهم میتونی دوباره به درست برسی اگرم خواستی دوباره واسه پزشکی کنکوربدی به خانواده شوهرت هیچییییی نگو. 

ولی بنظرم جدای ازهرچیزی رومخ شوهرت کارکن که ازاونجادربیایدبیرون بقیش خودبه خوددرست میشه

❤💖💛💚
سریع تر یه کاری کن یه ورزش خفنی یه فعالیت هنری حالا هرچی خودتو ثابت کن یا همون درستو به طور جدی ادام ...

تنها کارم اینکه بتونم عین قدیم انگلیسی صحبت کنم 

باورت میشه پدرشوهرم بنا به شغلی که دارن باید بازار یابی میکردن از خارج از کشور همسرم میداد من زنگ میزدم و صحبت میکردم

همه فقط گوش میکردن ببینن من چی میگم 

کم کم پدرشوهرم همسرمو ماموریت میفرستاد خارج از کشور اوایل به همسرمم انگلیسی یاد میدادم اما الان حالم از هر چی زبانه بهم میخوره و ماشالله همسرم عین بلبل صحبت میکنه میخواد اعصابمو خورد کنه میگه بیا انگلیسی حرف بزنیم 

خیلی سرکوب شدم

تا حالا به جز مکه خارج از کشور نرفتم  در حالی که سالی چند بار همسرم نمایشگاهای مختلف خارج از کشور شرکت میکنه

همسرم میدونست زبانم چقدر خوبه اما از بس تحقیر شدم ....

تو خونه ورزش کن

با بچت وقت بزار که حتما میدونم وقت میزاری اما سعی کن لذت هم ببری مثلا براش کتاب بخون آب بازی آموزش

بعدم جدی کتاب انگلیسی وردار بخون

فیلم انگلیسی ببین

پاد کست بزار با گوشی گوش کن

هدفای کوچکت رو جدی بگیر بقیه هم از جمله همسرت عوض میشن

عزیزم گذشته ها رو ولش کن قشنگ بچسب به درست  وقتی هدفت برای تو مهم باشه خانواده همسرتم هدف تور ...

ببخشیدامابعضیامرض دارن وادموازهدفش دورمیکنن😑😑مخصوصااعضای خانواده شوهر!

اتفاقااستاربایدبگه من درس نمیخونم تااونابرعکسشواجراکنن

❤💖💛💚
عزیزم گذشته ها رو ولش کن قشنگ بچسب به درست  وقتی هدفت برای تو مهم باشه خانواده همسرتم هدف تور ...

قبل بچه دار شدنم بخدا کتابام تو دستم بود میدیدم در میزنن با همون کتابم میرفتم جلو در میدیدم جاریم اومد چهار ساعت نشست 

از جاریم خیلی متنفرم نمیدونی چه بلاها که سرم نیاورده اما همسرم میمیره براش 

جالبه همسرم میگه اگه ببینم به زنداداشم چیزی گفتی وای بحالت چون اون موقع رابطه ی منو داداشم خراب میشه

نمیدونم چطور همسرمو قانع کنم 

مادرشوهرم خودش بی سواده اما اگه بگی درس دارم و....به خانم بر میخوره که چرا اینجوری گفتم درحالی که اون خواهرشوهرم که کتاب نوشته وقتی امتحانی چیزی داشت مادرشوهرم درو برای هیچ کس باز نمیکرد

ببخشیدامابعضیامرض دارن وادموازهدفش دورمیکنن😑😑مخصوصااعضای خانواده شوهر! اتفاقااستاربایدبگه من درس ...

من خودم این کار رو کردم و خدا رو هزار مرتبه شکر جوابشو دیدم

درس خودم و موقعیت خودمو جدی گرفتم

لج و لجبازی و این کارا نکردم

گفتم درسم برام مهمه همینطور بچه هام

بقیه هم خودبخود درست شد 

وقتی هدفم برام مهم شد برای بقیه هم ارزش دار و مهم میشه

تو خونه ورزش کن با بچت وقت بزار که حتما میدونم وقت میزاری اما سعی کن لذت هم ببری مثلا براش کتاب بخو ...

حرفای شما و بقیه دوستان که لطف کردن نظر دادن ارومم میکنه 

بخدا منم همین کارو میخوام انجام بدم باید چند تا فیلم زبان اصلی دانلود کنم اونارو نگاه کنم .برای دخترمم چند تا کتاب بخرم براش بخونم مرسی عزیزم که نظر دادی

قبل بچه دار شدنم بخدا کتابام تو دستم بود میدیدم در میزنن با همون کتابم میرفتم جلو در میدیدم جاریم او ...

عزیزم برای منم پیش اومده

من کتاب بدست میرفتم دم در پیش دبستانی دخترم برای ۵ دقیقه هم شده میخوندم

بعضی مادرا میگفتن وای اینو نگا! باشه بابا فهمیدیم درس داری

محل نذاشتم


استارتربنظرم فعلادرسوبیخیال بنظرم تماااام توانتوبذار ازاون ساختمون دربیای فقطططط ازاونجا که دربیای ق ...

بخدا هفته ی پیش که همسرم گفت خواهرم کتاب نوشته گفتم خیلی ام عالی خوشبحالش که کسی مزاحمش نمیشه 

گفتم فلانی میشه ما ام از اینجا بریم خودت میدونی بقیه چقدر تو طول شبانه روز اذیتم میکنن گفت ببین اگه من از خانوادم بگذرم یه روزم راحت از تو میگذرم مگه خانوادم چیکارت کردن یه بار دیگه بشنوم وای به روزگارت و .....

یه مشت اراجیف تحویلم دادگفت تازه پدرم قراره یه خونه بخره همه دوباره بریم اونجا زندگی کنیم

به همسرم گفتم ببین تو معنی استقلالو میدونی 

من فقط با تو زندگی نمیکنم بلکه دارم با خانوادت زندگی میکنم بازم عصبانی شد

بخدا با زبون نرم،اروم ،با دعوا و بحث با خواهش و التماس باهر چی فکرشو بکنی گفتم من میخوام مستقل بشیم اما قبول نمیکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز