از قبل تایپ کردم میدارم
قضیه از این قراره که یه خانومی از مغازه ما فلاسک چای ایرانی گرفت بعد ۵روز آورده تحویل بده ک نه من نمیخوام این سرد می‌کنه حالا سه بارهم چای توش درست کردها
دفعه اول اومده کارگرمون گفته صاحب مغازه نیس من تحویل نمیگیرم فلاسکو گذاشته تو مغازه رفته حالا دوباره اومد دیشب زنگ زد من رفتم میگم خانوم محترم این کلا سرش زرد شده بو چای میده خدا می‌دونه چن بار چای درست کردی
خب
لایک کنین بفهمم میخونین
خب
سروصدا ک نه من نمیخوام عوضش کن یکی دیگه بده بهم گفتم اگه ۱۰ روز بعدشم میاوردی من عوض میکردم بشرطی ک اینهمه توش چای درست نمی‌کردی
کلا گفتم عوض نمیکنم
یهو برگشت گفت باشه حالا وقتی شوهرمو فرستادم میفهمی وقتی مغازتو بهم ریخت و.... کلی تهدید منم گفتم هرکی می‌فرستی بفرست بیاد یهو داداشش ازتو ماشین پیاده شد اومد دستشو گرفت ک بیا بریم همین لحظه
قبول نکنی.باید آبجوش میریخت نه چایی
خخخ منم قراره مغازه دار بشم . خدا رحم کنه با این جماعت
عزیزم بهش نگفتی اول آبجوش بریزه توش چای بره توش تعویض نمیکنی
ینفردیگه که تو مغازه ما بود گفت شوهرت یه مرده هیچ کاری نمیتونه با یه خانوم داشته باشه واینا وکشیده شد به فحش بین او دوتا
اونا رفتن سوار ماشین شدن باز این خانومه می‌گفت هیچ گروهی نمیخورین و.....
ک داداشش دنده عقب گرفت با سرعت برگشت وااااای اومد پایین سروصدا واینا که من جلو دهن همون خانومه ک مثلاً طرف من رو می‌گرفت گرفتم ک چیزی نگه
خدایا بعضی ها چطور میتونن اینجوری سلیطه باشن؟؟؟
خب بقیش عزیزم
بعدش گفتم من معذرت می‌خوام اگه این چیزی گفته من جواب منطقی به شما دادم شما خودت بودی عوض میکردی هیچی نگفتن
همین موقع یه خانومه دیگه تو ماشینشون بود دروبازکرد که من مغازه تو می‌بندم و روسرت خراب میکنم وازت شکایت میکنم وحرفای بی ربط خطاب ب من
هیچی نگفتم داداشش با پا زد در ماشین رو بست گفت تو خفه شو این بنده خدا درست میگه
من دیدم خانومه ک فلاسک رو خریده دست وپاش مبارزه رفتم پیشش گفتم ببین یه فلاسک ارزش اینهمه سروصدا و ارزشی ک تو داری نداره
مشکلت چی بوده ک میاوردی اول گفت مادرم مرده بعد گفت نه مادرشوهرم
منم گفتم باشه اگه راست میگی
به خاطر یک فلاکس ایرانی
چه بی ادب
