مامانای خیلی حساس وزودرنج روبچشون بیاین لطفاااا

منم دست خودم نیست رنگم عوض میشه از حرص مشخص میشه حالمو گرفتن...دنبال اینم یه بهر حالشونو بگیرم ولی نمیدونم چطوری

ی بار سر بچم داد زد مادر شوهرم بخدا همچین تشری ب مادرشوهر زدم ک مات نگام کرد  شوهرم تعجب کرد جلومادرشوهرم داد زد سرم ک ب توچه بچه اونم هست شوهرمم همونجا شستم انداختن رو بند دیگه حرات نکردن سرش داد بزنن

دست بذار رو نقطه ضعفشون پ  اونا با اعصاب و روان ما بازی کنن ما هیچی

یعنی اون بچه اونقدر انگولک میکنه پسر منو که کار بچم فقط فرار وجیغه.از خودش دفاع کردنی اونو هل میده اونا هپ میگن پسرت دست بزن داره.پسرم هرچی برمیداره اونو یاد دادن بیاد ازش بگیره از اسباب بازی بگیر تا میوه حتی.

اونسری گفتم اندیا جان ازش نگیر همه چیو افرین..وای اون بچه بغض کرد مادرش داشت پاره میکرد خودشو منم از حرصم نگاش نمیکردم

پ بگو تو مادری  ما نیستیم عجبا انقد حرصم میگیره ب اینجور ادما تو هم نرو هرجا ک انرژی منفی بهت میون نرو منم اولا همینحور بودم انقد اذیت میشدم تازگیا ب خودم اومدم وگرنه مثه ساده ها مینشستم حرف میخوردم

اره من خیلی شیطونه باور کن اصلا از وقتی بیدار میشه دیگه نمیشینه فقط راه میره با همه چی هم کار داره حتا با راه رفتن من غذا بهش میدم نمیشینه خب چیکارش کنم شیطونه ینی بزنمش من اصلا کارش ندارم بیخیال نیستما کنترلش میکنم هرجا نیریم نمیذارم چیزی بشکنه یا چیزیو خراب کنه ولی فقط خودم دوس ندارم کسی سرش داد بزنه

از خدامه نرم.سر همین نرفتن و کم رفتن ۲ ساله با شوهرم هروز جنگ داریم