من ساعت دو ترسیده و وحشت زده ب صدای جیغ و گریه ی طبقه بالایی بیدار شدم
چقد دلم میخواست برم کمک کنم
بچه ها مرده ی جورایی دیوانه اس انگار
آپارتمان ما مخصوص اساتید و پژوهشگرانه ولی متاسفانه واحد بالایی ما با وجود تعهدی ک داده خونه رو ب غیر این گروه اجاره نده داده ک هیچ ب یک ادم بی فرهنگ خدا نترسی داده ک کمترین زجر ما اینکه صدای کتک زدن و داد و بیداد والتماس های زن و بچه اش رو تحمل کنیم
خیلی سخته دلم میخواد زار زار برای مظلومیت شون گریه کنم
شاید بگید چرا کاری نمیکنید ولی بچه ها خیلی ادم خطرناکیه همسایه ها جرات نمی کنن
فک کنید بین ی عده ادم تحصیلکرده ی عربده کش چ جوی درست کرده