هیچ کس اشکی برای ما نریخت ... هرکه با ما بود از ما میگریخت ... چند روزی ست حالم دیدنی ست ... حال من از این و آن پرسیدنی ست ... گاه بر روی زمین زل میزنم ...گاه بر حافظ تفائل میزنم ... حافظ دیوانه حالم را گرفت ... ما زیاران چشم یاری داشتیم ... خود غلط بود انچه می پنداشتیم
من دست نمیکشم از آرزوهام☺️میجنگم تا بهشون برسم..مامانِ یه پسر و دختر خوشکل...همسر یه مرد زحمتکش...تمام امیدم به خداست که نذاشته تا امروز کم بیارم☺️
ته دیگ عشق اول را هرچقدر که بسابی چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی از دلت پاک نمیشودحالا تو هی بساب و از صدای ناهنجارش سردرد بگیر ...