هی میخام خودمو بزنم به بی‌خیالی.ولی نمیتونم ازتو داغون میشم .شوهرم مثل مهمونا میاد خونمون .غذا میخوره می‌ره پیش مامانش .وقتی هم میاد یا توگوشیه یا میخابه یا با تلفن داره با مادرش حرف میزنند.ای بابا اینام میگذرن به قول شما خواهر ارزش ندارن
من انقدر سلیطه لازی در اوردم جیغ داد ک تواوناروبیشترازمن رودست داری منو ول میکنی میری پیش اونا و تو نامزدی ۱ ماه ولش کردم از طرفی هم دیوانه وار عاشقش بودم اونم خیلی دوستم داشت بعد ۱ ماه ب زمین و زمان چنگ زد و فهمید کیو از دست داده برگشت ریگ حرفی نمی شنوم ازشون😂😂😂😂
اولا گفتم کارشو عوض کنه رفت به مامانش گفت مامانشم زنگ زد بمن گفت به توربطی نداره هرکاری میکنه .آخرین بارت باشه نظرمیدی درموردکارپسرمن.منم گفتم شاید بعداً درس شه ولی الان ۵ساله بدترم شده .حتی واسه خونمونم چیزی خریدنی ازمادرش نظرمیپرسه .خونه خریدنی هم مادرشوهر برد خونه رو ببینه.
اره میدونم چی میگی دوستم
هیچیواندازه بی توجهی زنو از پا درنمیاره
اگه امکانش هست برین مشاوره..یا حتی اگه میدونی همسرت نمیاد خودت تنها برو
یا روی رابطتون کار کن که همسرت دست از این کار زشتش برداره یا روی خودت کار کن که بیخیال باشی
وگرنه اینطوری بلاتکلیف خودت اذیت میشی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
