هیچی رفتم تو راه پله نشستم به اشک ریختن فکر کردم سرطان گرفتم با اینکه ۱۶ سالم بود ولی نمیدونستم🤐
اینقدر ما رو چشم و گوش بسته بار آورده بودن بعد خواهرم اومد گفت چته براش گفتم خندید گفت صبر کن میام منم گفتم بیا خوشحال سرطان گرفتم😭
اومد با نصف بسته نوار بهداشتی و بدام سریع توضیح داد رفت سر کار منم از طرف چسب دارش استفاده کردم🤯😟😆
یعنی حالم بهم میخوره چرا ما اینقدر بدبخت بودیم که یه اطلاع دقیق بهمون نمیدادن
دوستم هم به مادرش گفته بود زده بود تو گوشش اون از من بدتر بود😂😂😂