لايك كنيد گم نكنم خواهشا
خب بگو
بگودیگه
خوب؟؟؟منم لايك كنيد
من میگم برگشته اون قبلیه
منم لایک کنید لطفا
این وسط مامانش خیلی حساس و زرنگه
دیشب بهم گف مامانم میگه چرا دیگه تو جمع دوستات نمیری و باهاشون نیستی؟نکنه یکی از دوستات با فاطمه بودن و شماره ای چیزی ازش دارن ک نمیری پیششون؟
اونم عصبی شده و گفته این حرفا چیه و ن اینطوری نیست
منم از دیشب دارم دیوونه میشم
بهش گفتم تو خودت گفتی با همه چی کنار اومدی الان این موضوع ب کسی جز منوخودت مربوط نیس
بهش گفتم من طاقت ندارم پس فردا ازدواج کنیم مامانت گذشتمو بفمه بخاد برامون سنگ بندازه چون خیلی حساسه
گف اگه بفهمه میگم بهش من اینجوری میخوامش و قبولش کردم
انقدر بدم میاد لفتش میدن اه
بنظرم دلیلی نداشت که رابطه قبلی رو بهش بگی
بگو مشاوران منتظرن همشون تو کار طلاق و ازدواجن
خیلی از طرز فکر مامانش دلخور شدم و ناراحت
نمیدونم چیکار کنم؟
از طرفی پسر خانواده دوست و وابسته ای هست
نمیخوام خدایی نکرده اگ یوقت مامانش بفهمه جریان منو بعد بخواد پسرشو پر کنه و من تو دردسر باشم😔
بچه ها بگید چیکار کنم؟راه درست چیه؟
تو رو خدا بد پسرای بی اراده که همش ننشون اجازه داره بهشون تیکه بندازه امر نهی کنه ازدواج نکنید. با پسری ازدواج کنید که وقتی کسیو انتخاب کرد خانوادش جرات نکنن حرف بزنن
اگه وابسته به خانوادشه در آینده برا تو مشکل پیش میاد صددرصد
بفهمه اصلا ...چرا بايد بترسي؟مهم اينه نامزدت بهت اعتماد داشته باشه و خودش جريانو ب كسي نگه
