تاپارسال که شاغل وکارمندبودم 1800
نمیصرفید،نه به زندگیم میرسیدم خودمم داشتم افسرده میشدم ازخستگی،حرف شنیدن ازسرپرست وکارشناس مسئول،جلسات زیاد،فشارکاری،استرس،پایش،بازرسی و.....،هرروز چهارمیرسیدم خونه،پنج شنبه ها تادو،هیچ لذتی نمیبردم،تازه پولمم خرج خونه میشد،دیدم دارم جونمو میدم که چی! انصراف دادم
الان عالیه حسم
اوایل شوهرم عادت نداشت خرج.کنه چون همیشه ازجیب خودم خرج میکردم ازمجردیم خودمم عادت نداشتم پول بگیرم ازکسی،ولی بعدازاستعفام به شوهرم گفتم ماهیانه.پول بریزه به حسابم باتوجه به حقوقش مقداری تعین کردم که اونم اذیت نشه وخرج خودمم دربیاد گرچه خیلی مبلغش کمه ولی می ارزه به سرکارنرفتن،خیلی حال میده
الان تازه دارم زندگی میکنم