چه لحظه های قشنگی با داداشتون داشتین؟
زیادن
مگه سگ و گربه هم لحظات قشنگ دارن
من عاااشق داداشم هستم . دعا کنید رابطه خوبی که داریم بعد ازدواجم برقرار بمونه وگرنه من نابود میشم
همین که ندارمش که بهم گیر بده بهترین خاطره است
یکی از لحظه های خوبش بعضی شبا پیش هم میخوابیم پیش هم فیلم نگاه میکنیم
خیلی دوسش دارم فاصله سنیمونم سه چهار ساله
تهران سرباز زود با شوهرم و مامان و بابا رفتیم دیدنش خییییلی سورپرایز شد و کلی گشتیم و خوش گذروندیم
با یکی از برادرام تا صبح دردو دل میکردیم حرف میزدیم میگفتیم و مخندیدیم ولییی از دوسالههه ندیرمش☹☹
یا وقتی کوچیک بودم آبجیمم مجرد بود باهم میخوابیدم😍😍
لحظات قشنگی بود داداشم اذیتم میکرد فرار میکرد تا نزنمش منم کتاب و دفتراش از طبقه بالا میریختم تو حیاط!
طیف بچه آوری تو خانواده م اینطوریه: یه دختر یه پسر ....
من بین دو تاپسر متولد شدم و همبازی های داداشام بودن. با هم میرفتیم دوچرخه سواری و لاستیک بازی🤦♀️🤣 و بازی های بچه های دهه شصتی دیگع خودتون تصور کنید🤪🤣🤣
من هروقت خواب بودم داداشم میومد جلو صورتم میگوزید، بعد صدام میکرد تا بیدار شم.😭
داداش کوچیکم نفسمه خودم بزرگش کردم حس مادری دارم بهش
یک ساعته که رفته از پیشم.مریضم یکم ناهارمو درست کرد رفت ❤❤❤❤
اسی معذرت میخوام میشه یه سوال بپرسم؟
خوش به حالتون من آرزوم بود یه داداش بزرگ تر از خودم داشته باشم😭
ما همیشه یر کنترل تلوزیون باهم دعوا داشتیم قانون گذاشته بودیم کنترل دست هر کی باشه هر شبکه ای دوست داشته باشه میتونه نگاه کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
