دارم دغدغه هاى اين روزامو تو دفترم مينويسم اينده بهش نشون بدم
گفتم اينجا بگم يكم بخنديم
ميگم گشنته ميگه وووواَ
ميگم دلت درد ميكنه ميگه وووواَ
ميگم پوشكتم كه خشكه پس چرا نمى خوابييييييي ميگه وووووووواَاَاَ😕
مكالمه هر شب ما😐
از ساعت ١١ شب ميذارمش رو پام هى تاب ميدم بعد چند ساعت يه خميازه كوچولو ميكشه به زندگى اميدوار ميشم😍
زير چشمى نگاش ميكنم كه كى چشماشو روى هم ميذاره ولى اثرى از خواب درش ديده نميشه
ميگم زير چشمى چون اگه ببينه دارم نگاش ميكنم با زبان گريه ميگه پاشو بغلم كن تو خونه دورم بده
تازه وقتى مى خواد مثلا بخوابه با يه چشم باز مى خوابه كه من سرمو بذارم رو زمين خونه رو بذاره رو سرش ،قشنگ حس ميكنه😖
دم دماى صبح كه چشماش خمار ميشه و مى خواد بخوابه يهو ديوار خونه قولنج ميشكونه بيدار ميشه ☹️
يه شب بزور خوابونده بودمش باز همون صدا رو داد عصبى شدم داد زدم دررررد كوفتتتت شوهرم بيدار شد گفت عزيزم اروم باش ارووووم 😐
فك كرد با بچم😂
گرفت ازم گفت بخواب بعد ده دقيقه كه مست خواب بودم يهو صداشو شنيدم با ناله ميگفت خدايا كمكمون كن كمكككك😑😂
٥٠ روزه درست حسابى نرفتم بيرون با گريه ميريم با گريه برمى گرديم
تازه حس اصحاب كهف بودنم بهم دست ميده وقتم ميرم بيرون به طرز اسفناكى به مردم خيره ميشم،با ادمايي مثل بقال سركوچه كه قبلا نگاهشونم نمى كردم دلم مى خواد روبوسى كنم
هر دفعه ميريم دكتر ميگه عه باز شما؟!😐
ميگه اين وروجك هيچيش نيست فقط لووووسه بغلى شده
اخه بچه ٥٠ روز لوس ميشه مگه😕؟!
فك كنم داره ميزنه به سرم ،ديشب دخترم داشت خونواده پوچز ميديد توى كارتون اومدن پنجره رو باز كردن باد اومد تو،بى اختيارگفتم واااااى سرده ببند
دخترم به نشانه تاسف فقط سرشو تكون داد🔨😐😂
منى كه اسم اروغ ميومد حالم بد ميشد الان هر جا صداى اروغ بشنوم روحم شاد ميشه بس كه درگير اين اروغ زدنه بعد از شيرم
انقدر به صدا حساسه همه مون تو خونه چالش مانكن اجرا ميكنيم😖
ادامه دارد....دستم خسته شد