4 ساله ازدواج کردم
همه چی نسبتا خوب بود
بعد ازدواج رفتم تهران
الان 8 ماهه اومدیم ساری برای ادامه زندگی
نزدیک خانواده هامون
ولی یه چیز ک آزارم میده دخالت و بی ملاحضه گی پدر و مادر و خواهرهای همسرمه
پدرشوهرم راه ب راه ب شوهرم زنگ میزنه ک پاشو بیا خونه ما
البته بدون زن و بچه
اونم میره
خواهرشوهرم نزدیک 1 ماهه زایمان کرد
خونش یه خیابون اونطرفتر از خونه مادرشوهرمه
مادرشوهرم هم رفت اونجا شوهر خودشو تنها گذاشت و ب شوهرم گفت تو برو پیش بابات و زنتم بره کارای خونه رو بکنه
شوهرمم نوکر حلقه ب گوش خانوادشه
بیخیال من و پسرمه
خیلی خسته ام
روحم خسته
یک هفته دیگه سالگرد تنها داداشمه
خیلی زیر فشارم
خیلی تنهام
شوهرمم هرچی میگم بیا خونه ما تنهایم میگه بابام تنهاست من وظیفه دارم پیش اون باشم
حالا اینم بگم خواهرشوهر بزرگه من توی این 1 ماه اصلا نرفته ب باباش سر بزنه
مادر شوهرمم همین
ولی از ما انتظار دارن بریم حمالی
...
شوهرم گوش ب من و حرفام نمیده
چیکار کنم؟ 😭😭😭😭