منو دوس پسرم یک سال باهم بودیم ک اومد خاستگاریم همه چی اوکی بود که اونا عزادار شدن و ازدوجمون عقب افتاد تا اینکه سره هرچی اینقد دعوا پیش اومد که جدا شدیم.بعد از چند وقت الان باهم گاهی حرف میزنیم .میدونم با کسه دیگه ایه ولی خودش میگه گاهی حرف میزنن.حاظرم نیست برگرده باهم باشیم.میگه شرایط هیچی رو ندارم و نمیتونم برای اینده هم قولی بدم.میدونم دیگه ارزش نداره ولی بنظره شماها جوابشو بدم تا زمانی ک به خودش بیاد یا قط ارتباط کنم که به خودش بیاد و اینکه تا الان عادی باهاش رفتم بیرون یهو به چه بهانه ای بگم نمیخوام ارتباط داشته باشیم.چیکار کنم تحریک شه😐نمیخوام از دستش بدم چون جدایی ما بخاطر بچه بازی جفتمون بوده لج و لجبازیه الکی و...
ترکش کنی بیشتر به خودش میاد دچار استرس میشه که ممکنه باعث تحولش بشه اگر واقعا خواهانت باشه البته با توصیف شما بنظر میرسه خیلی اهل تعهد و به زحمت انداختن خودش نیست کلا بلاتکلیفه
پاسخگوسوالاتتون درزمینه روانپزشکی و روانشناسی تو تاپیکتون صدا بزنید
عزیزم چیزی که تموم شده حتی اگه به هر دلیلی دوباره شکل بگیره موندگار نیست..و یه چیز خیلی واضح رو همه ی ما خانوم ها باید بدونیم و واقع بین باشیم اونم اینه که مردی اگه یه زن رو وااقعا بخواد بدون اینکه تو کاری کنی خودش برای کوه جا ب جا میکنه!! و اون ول کن نیست اما وقتی کسی علاقه یا خواستنش درین حد نیست چ دلیلی داره ک ادم بخواد خودشو تحمیل کنه..اگه مردی چیزی رو بخواد خودش برای حفظ و داشتن حتی ساختن اون رابطه تلاش میکنم وقتی هم نخواد هزار و یک بهونه و دلیل...پس ب نظرم بیشتر بخودت احترام بذار.همین