پشیمون نشد بابا . چون از شوهرم میترسه جلو شوهرم وانمود میکنه ک منو دوس داره
سر سفره شوهرم روشو کرد اونطرف چنان بازومو بشکون کند ک جیغم در اومد 😳
چند وقت پیشم خونه مامانش بودیم اینم مظلوم نشسته بود
رفتم تو اتاق دراز کشیدم اینم اومد تو اتاق و شروع کرد مشت زدن و لگد زدن ب کمرم .
حالا شوهرمم یواشکی داشته تو اتاقو نگاه میکرده
اونجا باورش شد ک این بچه چقد تخس و رذل هس