من بدبختوبگوپدرم ۱۰سال ترکمون کردورفت یماه دیگه هم۲۹سالم میشه٬زندگی خیلی خیلی سختی داریم ازحرف ونگاه مردمم افسردگی گرفتم ازی طرفم دیگه تحمل تنهایی واقعا برام سخته مادروبرادرمم بخاطرمن خیلی غصه دارشدن نمیدونمم چه خاکی ب سرم بریزم هرچیم دعا ونمازوچله میخونم خداتوجهی ب من وخانوادم نداره آخه گناه من چیه که پدرم نامردازآب دراومده تاکی بایدشباباگریه بخوابم وصبا بی انگیزه بلندشم؟؟؟خداتاکی میخوادباهام بجنگه نمیدونم