جاری بزرگه جاری کوچیکه رو دعوت می کنه خونش
جاری مهمان شب تاپیک میزنه امروز رفته بودم مهمونی جاری بعد چندوقت که از عروسیم می گذره پاگشا کردند اول اینو بگم که من خیلی ازجاریم سرترم خیلی خوشگلم و بیبی فیسم و تازگیا دماغمو عمل کردم دیگه نیازبه آرایش وتیپ زدن ندارم یه لباس ساده وشیک پوشیدم و یه دسته گل خوشگل گرفتیم ورفتیم خونشون اول که ده دقیقه پشت در موندیم بعدم که وارد شدیم حس کردم وارد مهدکودک شدم برف گل و نقل و شکلات ریختند سرم مثلا سوپرایز کردند جاااااری یه لباس فوق العاده جلف پوشیده بود و خودشوباآرایش خفه کرده بود بعدم ازاول تا آخرم باهام یخ و خشک نه بگو بخندی نه حرفی مثل مجسمه نشسته بود فقط شوهرامون حرف می زدند غذاشون افتضاح کشک بادمجان و ته چین و زرشک پلو بامرغ نه کبابی نه جوجه ای نه خورشتی ولی بازم بی ادبی نکردم و خیلی خوردم تابهشون بر نخوره اومدنی هم یه پاکت داد دستم به عنوان کادو با اینکه وضعشون توپه فقط یه نیم سکه داخل پاکت بود واقعا خاک به سرشون پشیمونم ازاینکه رفتم کاش نمی رفتم به شعورم توهین شد
واما جاری میزبان.......