منم ۱۵ سالگی عروسی کردم"دقیقا الان تهت درمانم"داروی افسردگی مصرف میکنم ولی دوست ندارم کسی بفهمه فقط لاغرم میکنه ب شدت ""نابود شودم نابود"حالا خواهرم ۱۳ سالکی عروسی کرد شاید باورت نشه پارسال با وجود دوتا بجه یه مشت قرص خورده بود خودکشی کنه از دست خانواده ی شوهرش"۳ روز بیمارستان بستری بود
من یبار خواهرشوهرم بهم گفت خونه تکونی عید بیا کمکمون 😑🤦♀️
نمیخواد عزیزم
همینه
کار کن پول دربیاری
این خیلی مهمه
بعدم مستقیم به شوهرت نگو وای به من ظلم میشه و جاریم فلان و مادرشوهرم فلان و ......... معلومه شوهرت ببخشید احمق تر از این حرفاست . باید سیاست بریزی یه جوری که انگار میخوای کمکشون کنی ولی وقت نداری .انقدر وقت نداریییییی که کامل از سرشون بیفته
دقیقا وقتی دنبال دختر کم سن و سال گشتن با 9 سال اختلاف سنی همه ی این چیزایی هم که گفتی قابل پیش بینی بود...
به خودت بیا یکم بزرگ شو به خودت جسارت بده تغییر کنی برو پیش مشاور یا حتی مشاور تلفنی هم میتونه بهت کمک کنه
با شوهرت بد حرف نزن بهش محبت کن اگه دوسش داری بهش بگو
ولی یه دفتر برای خودت بذار همه درد و دل ها و نوشته هاتو اونجا بنویس از ته دلت بنویس بدون مخاطب بنویس با تاریخ و ساعت... هیچی به شوهرت نگو ولی یه جا بذارش که حس کنجکاویش بکشونتش سمت دفترت و بشینه و بخونه تو تنهایی خودش فکر کنه شاید درکش بیشتر بشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
