امشب خونه مادر شوهر بودیم کن طبق معمول پیشه شوهرم بودم اونا هم اونور اتاق چند دقیقه نشستیم من با بچم مشغول بودم یه دفعه دیدم پیش دستی میوه شو برداشت اومد نشست کنارم ، هی حرف زد ، چرا آرایشگاهی که گفتی آنقدر گرونه ، چرا ... کلی غیبت فامیلاشو کرد ، بعد آخرش گفت فلان فامیلمون نظامیه خیلی دروغگو و پسته ، نظامیا همشون اینطورن ، خانم میدونه پدر من خلبان نیرو هواییه منم گفتم اینطور نیست پدر من نظامی بود و آدم خوبی بود اونم گفت نه همشون دروغگوعن ،از من انکار از اون اصرار ،دیگه آخرش گفت شاید یک درصد خوب باشن و پدر شما جزع اونا باشه ،بازم دستش درد نکنه کوتاه اومد 😂 میرفتم آشپزخونه دنبال من بود میرفتم حیاط دنبال من بود ، آقا آنقدری که این دنبال من بود بچم نبود .خلاااصه الان قرص خوردم از سردرد 😑
عکس بده جنازه تحویل بگیر
جاریت مارم شاکی کرده 😂😂😂
عزییییزم
😏😏😏😏😏
عاشقت شده ریزه ریزه
عزیزم شما با همسر و بچه خودت خوش باش اهمیت نده بهش خسته میشه خودش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
