2777
2789
عنوان

شکم لامصب من+🎆🎆🎆

| مشاهده متن کامل بحث + 1152 بازدید | 111 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بابا خوبی که تازه دو تا شکم زاییدی😂😂😂

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست میدارم                                            تورا به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم                                            برای خاطر عطر نان گرم وبرفی که اب میشود و برای نخستین گناه                                           تورا به خاطر دوست داشتن دوست میدارم        تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم    دوست میدارم    

منم مثلشمام ولی یکمی پهلوهم دارم

هرروز یه لیوان دمنوش گرم مثل زنجبیل و دارچین ...زیره ...چای سبزبخور و بعدش حلقه بزن یا برقص

کم کم به مرور کوچیک میشه

خدایا هرلحظه شکرت برای تمام نعمت های زیبایی که وارد زندگیم میکنی  
پز زیر پوستیه؟؟توکه شکم نداری😐مال منو ببینی هفت طبقس چی میگی😑

والا بخدا مال من که انگاری حاملم

فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
جون؟ نبخدا پز چیه جلوی خودمو گرفتم هیییچی جز اب و چای نمیخورم.. گاهی فقط شکلات میخورم

آخه خیلی خوشتیپی...دیگه ازین بهتر نمیدونم چی میخوای... پیاده روی زیاد کن

نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩

تو ب این میگی شکم؟؟؟؟

شکککککمممممم منو ندیدی  پ😆😆😆

سعی کردند ما را دفن کنند،غافل از اینکه ما بذر بودیم...                                                  گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب            گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز                 گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند                توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز            سردار دلها آسمانی شدنت مبارک...

خانوما فقط پیاده روی و کم خوردن همین 

برای من که ۱۰ کیلو کم کردم این روشا جواب داد

۵ کیلو بقیشم از جوش و غصه های خانواده شوهرم بود البته😒 من جوش میزنم خیلی خشک میشم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز