این عمرهای کوتاه امروزه اصلا ارزش اینو نداره که آدم با هم خون خودش کینه داشته باشه. مگه ما آدمها چند سال عمر می کنیم با این عمرهای 50-60 ساله- دور و اطراف ما کم نبودند کسانی که یکدفعه ای توی 50 سالگی سرطان گرفتند یا سکته کردند در صورتی که قبلش خیلی سرحال و شاداب بودند.
دوست عزیز من قصد نصیحت ندارم. 
من نمی دونم شما چه کینه ای دارید و کدوم مقصرید اما همه جا اختلاف نظر و بحث هست. 
ما باید دلمون رو بزرگ کنیم.
اگه 5 تا قاشق نمک رو توی لیوان بریزی رنگش کدر میشه، شور میشه ولی اگه همین مقدار رو توی دریا بریزی هیچ اتفاقی نمی افته.
ما باید دلمون مثل دریا باشه هیچ چیزی نتونه اون رو کدر کنه و تغییر بده.
من 2 هفته پیش شوهرم سر مسئله ای با خواهر شوم بحث کردند. تازه مقصر خواهر شوهرم بود اما من و شوهرم اصلا باهاشون سرسنگین نشدیم و قهر نکردیم. من از کار و حرف هاشون دلخور شدم اما در ظاهر باهاشون خوبم فقط یه ذره از درون دلخورم که اونم به مرور زمان میره- منم میتونستم بگم این هفته خونه مامانت نمیام که با اون خواهرت رو به رو بشم و از این حرفا...
شما هم اگه مسئله ای بین تون هست اول سعی کن اونو حل کنی.
اگه حتی برادرت مقصره به خاطر خدا ازش بگذر و در ظاهر باهاش خوب باش- اون دلخوری درونی هم کم کم با گذشت زمان کمرنگ میشه
حالام اگه واقعا داداشت رو دوستش داری بهش زنگ بزن بگو: نذرت قبول من دیشب حالم بد بود نتونستم توی مجلس بمونم.
تگه دوست داری کینه تون کمتر بشه بهش بگو : درسته ما از هم دلخوریم اما به هر حال شما داداش من هستی و من دوستت دارم و نمیخوام بیش از این توی روی شما بایستم. دنیا ارزش این حرف ها رو نداره. من و شما هر دو تقصیرهایی داریم . من شما رو به برکت بچه ای که توی دلم هست بخشیدم. شما هم منو ببخش