بچه ها،من یه جاری دوبهم زن داشتم که بین همه خانواده روبهم زد،بعدمن باخواهرشوهرم صمیمی بودیم،همیشه باهمیم خداروشکر،هرجامیرفتیم خواهرشوهرمودخترش هی استوری میذاشتن تاحرصشودر بیارن،ولی من نمیذاشتم چون اهل این نیستم کسیواذییت کنم،من باخواهرزاده شوهرم خیلی خوبیم همه جامیریم،بعدچندمدت دوباره سروکله جاری پیداشده،عصری خواهرزاده شوهرم اومد کلی غیبت جاریمو کرد،ولی امشب متوجه شدم باهاش درارتباطه،جوری که یه چالش برا اون فرستاده ولی بامن که اینهمه صمیمی بود،نه،خیلی دلخورم ازش،فک میکنم داره منوبازی میده،الان خیلی اعصابم بهم ریخته،اگه راه حلی دارین،یاذکری برای ارامشم بگین،اینکه چطور نسبت بهشون بیخیالبشم
وارد بازیشون نشو
چ بیکاری به چی فک می کنی
دلم میخوادبیخیال دنیابشم،میخوام به شوهرموبچه م برسم
خودت خیلی درگیر طایفه شوهرت کردی
[QUOTE=121789535]چ بیکاری به چی فک می کنی [/QUOTEهمش بخاطرافسرگیه
تجربه شد برات
هر تجربه ای سختی ای داره
حالا که متوجه شدی
دیگه باهاش قاطی نشو
اهمیت نده
نمیدونم چی بگم. کاش منم دغده ام این چیزا بود. گاهی اوقات فراموش میکنم اصلا خانواده شوهرم رو انقد مستاجری بی پولی ذهنم رو داغون کرده
با خانواده شوهر فققققققط دوری و دوستی...صمیمیت چی میگه این وسط
خودمم نمیدونم چرا،ازوقتی جاری اومده،خیلی درگیرخانواده شوهرمم،روح وروانم بهم ریخته
سلام فقط بسپارشون ب خدا. زیاد خودتو اذیت نکن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
