هیچی یروز زنگ زد گف گوشیو بده مامانت بعدم بهونه های الکی هرروزی ی چیز گفتن آخرش نفهمیدیم چیشد گفتن انگاریکی از نزدیکامون به باباش درمورد ما بد گفته باباشم میگفت حتما ی چیزی هست که میگن اونم رو حرف باباش نمیتونست حرف بزنه بی عرضه بود با واسطه و هیچی درست نشد دیگه هم جوابمو نداد اوناهم راه دور بودن ولی بدیش اینه هرچند وقت از طریق یکی از اقوام خبری ازش میاد نمیتونم فراموش کنم ،خوبه مال شما غریبس خواهرت راحت تر میتونه فراموش کنه
پسره چطور تونسته دل بکنه خاک برسرش مرتیکه بی‌شعور، ما زنا احساساتی هستیم ولی پسرا اصن اینجوری نیستن لابد الانم عین خیالش نیس، ان شاء الله ک خدا حال دل خواهرتو خوب کنه
عزیرن حتما حکمتی در کار بوده خدا به خواهرت کمک‌کرده و گرته در اینده معلوم نبود چی از اب در میومد
چیکار کردی بمنم مبگی بخدا نمیدونم چیکار کنم گریمم شبا میکنم تا خواهرم نبینه ناراحت بشه خیر نبینه همسایمون اون دخترش همسنه منه ازدواج کرده هی میاد یه چیزی میپرونه یکی از اشناهمون جواب رد دادم به مامانم گفته بوددببینم میتونی به بهتر پسر من شوهرش بدی این میوفته یادم بدتر دیونه میشم
من با نظر یکی از خانمها موافقم احتمالا دعواشون شده رو لج اینکار را کردند
آره بخدا خیای سخته منکه خیلی عذاب کشیدم هنوزم دارم میکشم امیوارم ی روز برسه ازم بخواد که ببخشمش،خیلیا میگفتن قسمت نبوده خو اگه نبوده چرا چند ماه قسمت شده؟که ی عمرم حروم شه جوونیمو اشک بریزم حسرت بخورم کلا ی آدم سرخورده بشم
این چند ماه چه این وسط تو زندگی من قسمت نبود همون اول نمیشد😢😢😢
