بی زحمت یه دماغ عملی منو لایک کنه
یکی از اقوام هستن که هر وقت میریم خونشون تا هر وقت از شب هم که بشینیم میگن اگه تعارف کنم واسه شام که میگین نمیمونیم 😊
خوب عزیز دل شما حرف رو میزاری تو دهن ما ،چی میتونیم بگیم جز همین که نمیمونیم
دقییییییقا
نمیدونم چی بگم فقط اینکه من و مادرم و زنش از ترس لال شده بودیم
فقط من گفتم ببخشید من عادت دارم دوتا دستمال بردارم
زبونم قفل شده بود
حالا همین آدم خونش از زیر و بم نو و مارکه
زنش به خاطر ۲۰۰ تا تک تومنی جنس مغازه رو پس میده اگر بفهمه مغازه بغلی ارزونتر میده!
ی شب خونه ی مادرشوهرم بودیم مثلا الویه درست کرده بود نگم براتون
اصلا هیچ شباهتی به الویه نداشت نخود و مرغ پخته بود چرخ کرده بود بعد میگفت مایونز نداشتیم ماست ریختم 😫😫😫
ینی ی لقمه هم نخوردم چیه خب تو که دلت نمیاد غذا درست کنی مهمون دعوت نکن
استدلالشم این بود ک من قندو چربی دارم واسم خوب نیست سیب زمینی و مایونز
حالا نمیدونم چهاسراری بود الویه درست کنه 😶😶😶
اااخ یادم انداختی اسی
مادرشوهرم. اعتقادی ب دور ریختن غذا نداره یعنی میشه ۴ ۵ بار ی غذا گرم کنن بخورن یعنی غدای ک درحد فاسد شدنم باشه میزاره فیریزر .
تموم لباس هاشون در حد لباس فقیرانه نگه میدارن مثلا سر استین جر خورده میدوزه میپوشن تا چندین بار این عمل تکرار میشه تا برسه ب تیکه تبکه کردن برا میزای اشپزخونه اونم مهم نیست چ جنسی باشه چ پلاستیک چ نخی استفاده میکنه اونم یک دونه برا همممممه جای خونه ب مدت طچلان
ی اسفنج شستشو داره از سال ۹۳ ک من عروسش شدم هس هنوز دیگه بو گوه میده
ی دستش ب چراغه ک هی خاموش کنه اونم تو مهمونی های بزرگ
داستان ادمای خسیس چه باحاله و عجیبه...والا بهترین تاپیک بود ممنون
