امشب جلسه ی ساختمون بود سر جای پارکینگ و این حرفا بحث بود شوهر منم نیومد خونه من واسه اولین بار تو جلسه شرکت کردم، بعد ما یه همسایه داریم خونه به نام شوهرشه ولی شوهره نیست زنه هم عملی هستش دوتا هم بجه داره بعد این زنه داشت به یه دختره میگفت تو چیکاره ای که داری صحبت میکنی مگه مالکی دختره گفت من دختر مالک خونه ام هی به همه میگفت تو مالک نیستی حرف نزن یهو من قاطی کردم گفتم مگه تو خودت مالکی که به همه چرت و پرت میگی خونه به نام شوهرته هرکی ندونه من میدونم که اونم فعلا از دست تو متواریه خلاصه بحث کردیم به منو چند تا از همسایه ها فحش رکیک داد و رفت بالا چند دقیقه بعد باز برگشت تو پارکینگ من داشتم میرفتم بالا برگشت به من گفت از این به بعد پاتو بیشتر از گلیمت دراز نکن گفتم گمشو بابا اومدم برم بالا گفت وایستا کارت دارم گفتم من با امثال تو کاری ندارم یهو اومد جلو همه به من گفت اونجای شوهر من از گردن شوهر تو کلفت تره میدم جرت بده منم یه لحظه خون به مغزم نرسیده چنان کشیده ای زدم زیر گوشش که برق سه فاز از کله اش پرید ولی خدایی حقش بیشتر از این بود هنوز دلم خنک نشده، به من میگه جواب این سیلیت رو باید بدم گفتم سیلی کمت بود هرکی جای من بود جرت میداد خلاصه همسایه ها به زور منو سوار آسانسور کردن وگرنه پاره اش کرده بودم😂
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟! من غریبانه ترین حالت دردم بخدا....