زوددیگه
خب بگو دیگه
من بابام فوت شده بچها باورتون نمیشع ی ۰ند شب مجبوری کنار مادرم خابیدم و شوهرم خونه خودمون باورت نمیشه انگار تنهایشو دوست داشت عادت کرده بود
بایه گوشی که تودستاش بود داشت پیام میداد ومن گفتم بیداری که وفک کردم گوشی خودشه ،اومدم دیدم هم گوشی من وهم گوشی خودش بالاسرمه رفتم بهش گفتم خوب دستت درد نکنه گوشی مخفی هم که داری دیگه،بعد زد به حاشا که تو خیالاتی شدی وزد به شالاتان بازی که تو خیالاتی شدی ولی من خیلی وقت بود که بهش شک داشتم دفعه قبلی رفتم خونه بابام،امااین دفعه رو واقعا موندم نمیدونم چکار کنم
چی دیدی؟
وای بوی خیانت میاد
دیگه میخام بالا بیارم ازدست این مردا
آدم ازبی پولی بمیره که بهتره تااین وضع
دروغه بچه ها بیاین بیروم اگه واقعیت داشت زود میگفت نشسته داره فکر میکنه چی بگه
ببخشید چرا اون 3سال همراش نرفتی؟
بنظر من بمون و هر جور میتونی ازش پول بگیر پس انداز کن بعدم ولش کن برو
به نظرم از طریق قاونی اقدام کن اکثر مردا از دادن مهریه و این چیزا فرارین جدا نشو اما درخواست نفقه ومهریه کن
خب عزیزم چطوری تونستی اجازه بدی سه سال تنها زندگی کنه این بزرگترین اشتباهت بوده گلم 😔
چطور تو س سال از شوهرت دور بودی
چطور زنی هستی تو
منکه شوهرم ساعت ۹ بشه ۱۰ دیر بیاد هزارتا شک میکنم تو دیگ شهر دیگ😣
نمیدونم چی بگم معلومه خ بیخیال بودی یا خیلی از خود گزشته ک کزاشتی بر شهر دیگ کار کنه
اونجا فک نکردم که گوشیمخفی داره چون هم رنگ وهم شکل گوسی خودش بود ،چکار کنم چطوری ثابت کنم ،بیزار شدم ازش
