سلام. بچه ها من خیلی با یه بنده خدایی صادق بودم و در نهایت صداقت باهاش رفتار میکردم. خیلی براش مفید بودم .
این بنده خدا مدیر من هست .
یه مدت گذشت به خاطر زیرآب زدنهای همکاران رفتارش با من عوض شد و من تو حاشیه رفتم و یه فرد غریبه تو مجموعه محسوب میشدم.
ولی من همچنان دقیق و درست و شفاف و صادقانه کار میکردم ( جهت ارضای نیازهای ذاتی خودم) .
در نهایت از گوشه و کنار شنیدم که همکارها با حمایت مدیر یک سری کارهای غیرقانونی میکنند. ولی من هیچ مستندی نداشتم و ندارم .
تا اینکه یه روز حراست منو خواست و توضیحاتی درباره کارهایی که انجام میشه رو خواست و میخواست که من هر چی راجع به کارهای غیر قانونی میدونم رو بگم. ولی من از هیچی اطلاع نداشتم.
خلاصه اونجا فهمیدم که حراست یک سری از اطلاعات رو دارن. قطعا یک مخبری تو محل کار هست که خبرها رو میده.
از اینکه مدیر منو احمق و ساده فرض کرده خیلی ناراحتم.
میخوام یه جوری بهش بگم من میدونم چه کارها میکنی که هم دست و پاشو جمع کنه و هم معذب بشه و هم نادم. و هم اینکه باهام لج نیفته.
اخه مدیرا هر کاری کنی بار هم از اون بالا اتصالشون قویه وهر کاری بخوان میکنن.