شوهرم دیشب بهم گفت دوست دارم مادرمو ببرم کربلا.ناراحت میشی اگه الان ببرمش بعد آخر تابستون شما رو هم ببرم که بچه یکم بزرگتر شده باشه؟(یه پسر ۴۰ روزه و یه پسر ۵ ساله دارم).منم یکم قیافه م توهم رفت گفت ولش کن راضی نباشی نمیرم.منم گفتم خب صبر کن مامانتم آخر تابستون با خودمون ببر میگه نه دوست دارم تنها برم با مامان.حالا مامانش نه پیره نه بی دست و پاس نه بی شوهره نه بی پوله.نمیدونم چرا میخاد این کارو بکنه با این حال من با اومدن مامانش به خدا مشکلی ندارم مشکلم اینه چرا دوست نداره منم باشم باهاشون.از طرفی هم گفتم اگه مخالفت کنم یه عمر تو دلش میمونه و میکوبونه توسرم.حتی راضی شد تابستون که رفتیم مامان منم با خودمون ببریم ولی بازم دلم راضی نمیشه.شما بگین حق ندارم ناراحت شم؟