با شوهرم بحث کردم خانما ما هشت ساله خونه فامیلش نرفتیم راهمون پنج ساعت فاصله داره بعد هشت سال شوهرم گفت رفت و امد کنیم رفتیم خونشون ۲۰۰ کادو دادیم یه شب شام موندیم صبح زود صبح رفتیم دکتر اصلا تعارف نکرد بعد دکتر بیاید خونمون حالا این هیچی برگشتیم شهرمون پنج شنبه این هفته ای وی اف دارم شوهرم گفت چهارشنبه شب بریم اونجا من قبول نکردم گفتم بعد باید شش صبح بریم دکتر میفهمه میگه کجا میرید دوس ندارم بدونن قبول کرد الان میگه از فردا بریم خونه اونا بمونیم تا پنج شنبه منم راضی نیستم چون نه راحتم نه اینکه بعد این همه مدت رفت و امد نمیگه چرا هر هفته میاد شب میخوابه خونم 😑 به شوهرم میگم با فرصت میریم باشه ولی چون هفته قبل رفتیم زشته فامیل درجه یک هم نیس اخه. قهر کرده میگه من رفتم کادو دادم که رفت و امد کنمو...... میگه منم خونه فامیلات نمیام دیگه پارسال دو روز خونه عمم مونده هی میکوبه تو سرم شما باشین چکار میکنید؟ قبل ای وی اف باید راحت باشم ارامش داشته باشم حموم برم چون بعدش نباید چند روز حموم کرد خوشم نمیاد خونه مردم برم حموم اصلا درک نداره اعصابم خورد شده میگه تو نمیخای رفت و امد کنی ! به نظر شما من غیر منطقی ام یا اون؟